۲۱:۰۵
بخوان به نام گل سرخ در صحاري شب،
كه باغها همه بيدار و بارور گردند
بخوان! دوبارهبخوان! تا كبوتران سپيد،
به آشيانه ي خونين دوباره برگردند
بخوان به نام گلسرخ در رواق سكوت،
كه موج و اوج طنينش زدشت ها گذرد؛
پيام روشن باران
ز بام نيلي شب
كه رهگذار نسيمش به هر كرانه برد.
ز خشكسال چه ترسي!
- كه سد بسي بستند:
نه در برابر آب
كه در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور…
در اين زمانه ي عسرت،
به شاعران زمان برگرخصتي دادند
كه از معاشقه ي سرو و قمري و لاله
سرودها بسرايند ژرفتر از خواب،
زلالتر از آب.
تو خامشي، كه بخواند؟
تو مي روي، كه بماند؟
كه بر نهالك بيبرگ ما ترانه بخواند؟
از اين گريوه به دور،
در آن كرانه ببين:
بهار آمده،
از سيمخاردار
گذشته؛
حريقشعله ي گوگردي بنفشه چه زيباست!
هزار آينه جاريست،
هزار آينه
اينك
به همسراييقلبتو ميتپد با شوق.
زمين تهي ست ز رندان؛
همين تويي تنها
كه عاشقانه ترين نغمه را دوباره بخواني.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
حديث عشق بيان كن بدان زبان كه تو داني
شعر از استاد «شفيعي كدكني» / از مجموعه «در كوچه باغهاي نشابور»
كه باغها همه بيدار و بارور گردند
بخوان! دوبارهبخوان! تا كبوتران سپيد،
به آشيانه ي خونين دوباره برگردند
بخوان به نام گلسرخ در رواق سكوت،
كه موج و اوج طنينش زدشت ها گذرد؛
پيام روشن باران
ز بام نيلي شب
كه رهگذار نسيمش به هر كرانه برد.
ز خشكسال چه ترسي!
- كه سد بسي بستند:
نه در برابر آب
كه در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور…
در اين زمانه ي عسرت،
به شاعران زمان برگرخصتي دادند
كه از معاشقه ي سرو و قمري و لاله
سرودها بسرايند ژرفتر از خواب،
زلالتر از آب.
تو خامشي، كه بخواند؟
تو مي روي، كه بماند؟
كه بر نهالك بيبرگ ما ترانه بخواند؟
از اين گريوه به دور،
در آن كرانه ببين:
بهار آمده،
از سيمخاردار
گذشته؛
حريقشعله ي گوگردي بنفشه چه زيباست!
هزار آينه جاريست،
هزار آينه
اينك
به همسراييقلبتو ميتپد با شوق.
زمين تهي ست ز رندان؛
همين تويي تنها
كه عاشقانه ترين نغمه را دوباره بخواني.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
حديث عشق بيان كن بدان زبان كه تو داني
شعر از استاد «شفيعي كدكني» / از مجموعه «در كوچه باغهاي نشابور»
Designed by: H.Dastangoo .
All rights reserved for
© 2007.